تا کجا؟

این هم یه شعر زیبا از دوست عزیزم سورنا ... واقعا زیباست

تا کجا؟


لرزش صحبت ها.خالی از معنا نیست
تب ثباتی دارد. شب درازا دارد
ما در اینیم و در آن. ما چه دوریم چه دور
راه ما پر رنگ است .چشم ما بینا نیست
خرما بی نعل است. پشت آن بی بار است. چون خری اینجا نیست
پر از حیوان است اینجا. همه گرگند. چه زیرک . چه دران
ما خریم و بی نام . سهم این و آن
چوب تر فرمان است . از زبان خاموشیم
با مدادی بی رنگ ..  دم به دم میسائیم
گوش ما پر حجم است. حرف خود بگذارید . جا فراوان داریم
همت از ماست . بدانید که ما پر کاریم
ما از اینجا دوریم . به شما نزدیکیم
رو به خورشید کجاست؟ سردمان است از این تاریکی
شاخه ها می لرزند . همه لختند . چه عریان
راستی! این باد از این پنجره ها می آید> بخندید به این روزنه ها
قطرشان پرچین است . گذر از آن با قلم شب و خوابی می طلبد
قلب خود بر چینید . جای ما اینجا نیست
فکر خود بگذارید . ذهن خود بگذارید . دست خود بگذارید
ما لغت می خواهیم . واژه هائی بران
دست بی رنگ چه واضح.قطره های پر رنگ می ستاند
باید از جا بر خاست . باید از خود پرسید
 تا کجا...؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد