اشعاری از خسرو گلسرخی

شعری برای زخم

این سرخ گونه
هرگز سخن از درد
نرانده ست
رون آتش می زید
 و هراس را با او
یارای برابری نیست
 خاموش نشسته به انتظار
زخم را
و گلوله را پاس می دارد
تا آن روز
 کز جراحت سهمگین خویش
پرچمی برافرازد
این سرخ گونه
خاموش نشسته به انتظار
تمامی تن من
سرزمین من است




من ایرانی ام


 چشم مخملی من
شکوه آینده
امروز
این عشق ماست ، عشق به مردم
بگذار
درفش سرخ
زیبایی ترا بستایم
من کور نیستم
 باید ترا بستایم می دانم
 اما کجاست
جای دیدن تو
وقتی که هم وطنم بررده
و خاک خوب ترا جراحی می کنند
باید که خاک من
از خون من
بنا گردد
بنای آزادی
بی مرگ و خون
کی میسر شد ؟
پیکار می کنم
می میرم
 این است عشق من
می دانی
من ایرانی ام



تکه ای از یک شعر

تو رفتی
 شهر در تو سوخت
 باغ در تو سوخت
اما دو دست جوانت
 بشارت فردا
هر سال سبز می شود
 و با شاخه های زمزمه گر در تمام خاک
گل می دهد
 گلی به سرخی خون




وصیت نامه خسرو گلسرخی


من یک فدایی خلق ایران هستم و شناسنامه ی من جز عشق به مردم چیزی دیگر نیست .
من خونم را به توده های گرسنه و پابرهنه های ایران تقدیم می کنم و شما آقایان فاشیستها که خلق ایران را بی هیچ مدرکی به قتلگاه می فرستید ایمان داشته باشید که خلق محروم ایران انتقام خون فرزندان خود را خواهد گرفت .شما ایمان داشته باشید از هر قطره ی خون ما صدها فدایی برمی خیزد و روزی قلب همه ی شما را خواهد شکافت شما ایمان داشته باشید که حکومت غیر قانونی ایران که در ۲۸ سیاه مرداد به خلق ایران توسط آمریکا تحمیل شده در حال احتضار است و دیر یا زود با انقلاب قهر آمیز توده های ستم کشیده ی ایران درو و واژگون خواهد شد.

وضمناً یک حلقه ی پلاتین و مبلغ ۱۲۰۰ ریال وجه نقد به خانواده ام یا همسرم بدهند.
خون ما پیرهن کارگران؛خون ما پیرهن دهقانان؛خون ما پیرهن سربازان؛خون ما پرچم خاک ماست


شاعر و نویسنده ی خلق ایران
خسرو گلسرخی <امضا>





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد